مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اردبیل، مسجد جمعه |
  • ارجیش داغ |
  • ارجاء |
  • ارتداد | اِرْتِداد، اصطلاحی‌ فقهی‌ به‌ مفهوم‌ خروج‌ فرد مسلمان‌ از دین اسلام‌. ارتداد را در لغت‌ به‌ معنی‌ رجوع‌ و بازگشتن‌ دانسته‌اند و در قرآن‌ هم‌ بارها در این‌ مفهوم‌ به‌كار رفته‌ است‌ (نك‍ : راغب‌، 197- 198؛ ابن‌ منظور، ذیل‌ ردّ). ارتداد به‌ معنیِ «بازگشتن‌ از دین‌ اسلام‌» در چند آیه‌ از قرآن‌ كریم‌ مطرح‌ شده‌، ا...
  • ارجانی | اِرْجانی‌، ابویحیى‌ زكریا (حك‍ ح‌ 295-310ق‌/ 908-922م‌)، رئیس‌ و شیخ‌ قبیلۀ بربر نفوسه‌ و آخرین‌ امام‌ اباضیان وهبی‌ در افریقای‌ شمالی‌. وی را كه‌ اهل‌ ارجان‌، ناحیه‌ای‌ در شرق‌ جبل‌ نفوسه‌، بود، با كنیۀ ابوبطّه‌ نیز خوانده‌اند (ابن‌عذاری‌، 1/ 187؛ شماخی‌، 1/ 207). در فهرست‌ زامباور (ص‌ 101) از امرای‌ نفوسه‌،...
  • ارتفاع | اِرْتِفاع‌، یكی‌ از صفات‌ سه‌گانه‌ و اصلی‌ فیزیكی‌ صوت‌ كه‌ در موسیقی‌ نقشی‌ بنیانی‌ دارد. آنچه‌ مایۀ اختلاف‌ یا تشخیص‌ و تمایز صدای‌ زیر از بم‌ می‌شود، ارتفاع‌ آن‌ است‌. از این‌ رو در فیزیك صوت‌ ارتفاع‌ هر صدایی‌ را بر حسب‌ شمارۀ ارتعاشهای‌ آن‌ در ثانیه‌ كه‌ بسامد یا تواتر نامیده‌ می‌شود، مشخص‌ می‌كنند و صدا...
  • ارجانی | اَرَّجانی‌، ابوبكر ناصح‌الدین‌ احمد بن‌ محمد بن‌ حسین‌ (460-544ق‌/ 1068-1149م‌)، شاعر، فقیه‌ و قاضی‌ شوشتر و عسكر مُكْرَم‌. وی‌ در ارجان‌ فارس‌ زاده‌ شد، ولی‌ خانوادۀ او در شوشتر و عسكر مكرم‌ در خوزستان‌ اقامت‌ داشتند. نسب‌ او از جانب‌ مادر به‌ زاهد مشهور ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد ارجانی‌(د 400ق‌) (سمعانی‌، 1...
  • اردبیلی | اَرْدَبیلی‌، محمد بن‌ علی‌ (د 1101ق‌/ 1690م‌)، رجال‌ شناس‌ شهیر امامی‌. دربارۀ زندگی‌ و فعالیتهای علمی‌ وی‌ آگاهیهای‌ اندكی‌ موجود است‌ و همان‌ نیز بیشتر بر اساس‌ اطلاعاتی‌ است‌ كه‌ در اجازۀ علامۀ مجلسی‌ به‌ وی‌ آمده‌، و یا در مطالبی‌ است‌ كه‌ توسط آقا رضی‌ قزوینی‌ بر ظهر نسخۀ جامع‌ الرواة مندرج‌ است‌.
  • ارجذونه | اُرْجُذونه‌، یا ارشذونه‌، نام‌ شهری‌ است‌ از ایالت‌ مالاگا (مالقه‌) در جنوب‌ شرقی‌ اسپانیا. نام‌ این‌ شهر به‌ صورتهای‌ گوناگون‌، اما نه‌ چندان‌ متفاوت‌، ضبط شده‌ است‌ (نك‍ : ابن‌حوقل‌، 1/ 110؛ ابن‌قوطیه‌، 49؛ اصطخری، 43؛ ادریسی، 2/ 537). یاقوت‌، ارجذونه‌ و ارشذونه‌ را دو شهر مختلف‌ پنداشته‌ است‌ (1/ 195، 207-...
  • ارتوین | اَرْتْوین‌، استانی‌ در شمال‌ شرقی‌ تركیه‌ و جنوب‌ شرقی‌ دریای‌ سیاه‌ كه‌ مركز آن‌ نیز شهر ارتوین‌ است‌. استان‌ ارتوین‌ در 40 و 35 تا 41 و 32 عرض‌ شمالی‌ و 41 و 7 تا 42 و 26 طول‌ شرقی‌ واقع‌ شده‌ است‌ (YA, II/ 885).
  • ارجیش | اَرْجیش‌، شهری‌ باستانی‌، در امتداد شمال‌ شرقی‌ دریاچۀ وان‌، مركز بخش‌، تابع‌ استان وان‌، به‌ عرض شمالی‌ °39 و طول‌ شرقی °43 و ´20. جمعیت‌ مركز بخش‌ 481‘40 نفر («آمار...»، 35)، فاصلۀ شهر تا مركز استان‌ 95 كمـ (YA, X.7482) دارای‌ 35 روستا (همان‌، X/ 7591)، و مساحت بخش‌ 115‘2 كمـ 2 (همان‌، X/ 7542) بوده‌ است‌.
  • ارتنا | اَرَتْنا، علاءالدین‌ بن‌ جعفر (د محرم‌ 753/ فوریۀ 1352)، مؤسس دولت بنی‌ارتنا كه مدت‌ 46 سال‌ (736-782ق‌/ 1336-1380م‌) بر بخشی‌ از آناتولی‌ مركزی‌ فرمان‌ راندند.
  • اربیل | اَرْبیل‌، شهر و منطقۀ خودمختار كردنشین‌ در شمال‌ جمهوری‌ عراق‌. این‌ نام‌ را به‌ صورتهای‌ اَرْویل‌ (رسام‌، 196)، اَرِویل‌ (باكینگهام‌، 325)، اَرْبِل‌ (ابن‌ جوزی‌، 104؛ انصاری‌، 190؛ ابن‌ كثیر، 7/ 121؛ عینی‌، 137، 209)، و در بیشتر مآخذ، اِرْبِل‌ نوشته‌اند (ابن‌ خردادبه‌، 6؛ یاقوت‌، 1/ 186؛ ابن‌اثیر، 12/ 493؛ ح...
  • ارجان | اَرَّجان‌، شهری در دورۀ ساسانی‌ و یكی‌ از تقسیمات‌ كشوری‌ نخستین سده‌های‌ اسلامی در جنوب‌ غربی‌ ایران‌ كه‌ در مرز میان‌ فارس‌ و خوزستان‌ قرار داشته‌ است‌.
  • اردستان | اَرْدِسْتان‌، شهر و شهرستانی‌ به‌ همین‌ نام‌ در شمال‌ استان‌ اصفهان‌.
  • اردبیل | اَرْدَبیل‌، استان‌، شهرستان‌ و شهری كهن در شمال غربی‌ ایران‌.
  • ارث | اِرْث‌، اصطلاحی فقهی‌ و حقوقی‌ به‌ معنی انتقال‌ دارایی‌ و حقوق‌ (میراث‌) شخص‌ درگذشته‌ (مُوَرَّث‌) به‌ شخص‌ زنده‌ (وارث‌) كه‌ با رعایت‌ شرایط و موازینی‌ خاص‌ انجام‌ می‌پذیرد.
  • ارزاق |
  • اردیبهشت نامه |
  • اردیبهشت | اُرْدیبِهِشْت‌، نام دومین ماه‌ از سال‌ و دومین‌ ماه‌ از فصل‌ بهار در سال‌ شمسی‌ در تقویم‌ كنونی‌ ایرانی‌ و نام‌ سومین‌ روز از هر ماه‌ شمسی‌ در تقویم‌ ایرانیان‌ قدیم‌. نام‌ این‌ ماه‌ در پهلوی‌ به‌ دو صورت اَرْدْوَهِشْت‌ (بندهشن‌، 35، سطر 8) یا اُرْدْوَهِشْت‌ («بندهش‌»، 18، سطر 2) آمده‌، و این‌ صورتها خود از صو...
  • اردهال |
  • ارسلان بساسیری |
  • اردشیر پسر حسن |
  • اردشیر پسر کین خواز |
  • اردکان |
  • ارسلان خان |
  • ارسکی |
  • ارسلان جاذب | اَرْسَلانِ جاذِب‌ (د بین‌419-421ق‌/ 1028-1030م‌)، سپهسالار و والی طوس و خراسان‌ به‌ روزگار سلطان‌ محمود غزنوی‌. گردیزی كنیۀ او را «ابوالحرث‌» آورده‌ است‌ (ص‌ 411) و گفته‌اند كه‌ چون‌ در كمنداندازی‌ مهارت‌ داشت‌ و یا در ابتدای‌ حال‌ «جنیبت‌ كش‌» بزرگان‌ بود (منینی‌، 1/ 311-312)، به‌ «جاذب‌» شهرت‌ یافت‌.
  • ارسباران | اَرَسْباران‌، منطقه‌ و رشته‌ كوهی‌ در شرق‌ آذربایجان‌.
  • ارژن | اَرْژَن‌، یكی‌ از بخشهای‌ 6 گانۀ شهرستان‌ شیراز (استان‌ فارس‌). ارژن‌ به‌ معنای‌ درخت‌ بادام‌ كوهی‌ است‌ و گفته‌اند چون‌ این‌ درخت‌ در این‌ ناحیه‌ فراوان‌ است‌، بدین‌ نام‌ شهرت‌ یافته‌ است‌ (فرصت‌، 275، حاشیۀ 2). این نام در منابع مختلف به صورتهای‌ ارزن‌ (ابن‌بلخی‌، 154؛ حمدالله‌، 240؛ابوالحسن‌ مستوفی‌، 84)، ا...
  • ارسالیه | اِرْسالیه‌، اصطلاحی مالی‌ در عصر دولت‌ عثمانی‌ و آن‌ به‌ مالیات‌ مقطوعی‌ اطلاق‌ می‌شده‌ كه‌ فرمانداران‌ ایالات‌، سالانه‌ به‌ خزانۀ دولت‌ مركزی‌ می‌فرستادند (شاو، 283؛ پاكالین‌، II/ 81)، اما اكنون‌ به‌ رسید ارسال‌ وجه‌ و یا دریافت‌ آن‌ از سوی‌ تحصیلدار گفته‌ می‌شود (همانجا). نخستین‌ آگاهی‌ ما از كاربرد این‌ اص...
  • ارزگان | اُرُزْگان‌، نام استانی در ناحیۀ مركزی‌ جنوبی افغانستان‌. ارزگان‌ در ◦66 و ′14 و ً7 طول‌ شرقی‌ و ◦33 و ′34 و ً5 عرض‌ شمالی‌ (دائرةالمعارف‌ آریانا) واقع‌ شده‌ است‌ كه‌ با مساحت‌ 537‘32 كم‍2 حدود 528 هزار نفر جمعیت‌ دارد (بریتانیكا، ذیل‌ افغانستان‌). مركز این‌ استان‌، ترینكوت‌ است‌ كه‌ بر طبق‌ آمار تخمینی‌ 1982م...
  • اردلان | اَرْدَلان‌، طایفه‌ و نیز منطقه‌ای‌ در شمال‌ غرب‌ ایران‌. اسكندربیك‌ منشی‌ از اردلان‌ با انتساب‌ اُلكا (سرزمین‌) و عشیرت‌ (طایفه‌) یاد كرده‌ است‌ (2/ 867). اردلان‌ یكی‌ از 4 طایفۀ بزرگ‌ منطقه‌ است‌ (سنندجی‌، 75؛ مستوره‌، 5 و حاشیۀ 2). این‌ واژه‌ را برخی اِرْدِلان‌ هم‌ نوشته‌اند (BSE2, II/ 643) و نیز اردلان‌ را...
  • اردهان | اَرْدَهان‌، شهری‌ از استان‌ قارص‌ واقع‌ در انتهای‌ شمال‌ شرقی‌ تركیه‌ در ◦41 و ′8 عرض‌ شمالی‌ و ◦42 و ′42 طول‌ شرقی‌ كه‌ سابقاً كرسی‌ ایالت‌ قارص‌ بوده‌ است‌ (EI2, I/ 626). این‌ شهر در قدیم‌ آرتان‌ نام‌ داشت‌ (YA, VI/ 4504). اردهان‌ در دو سوی‌ رود كورا واقع‌ شده‌، اما قسمت‌ اعظم‌ شهر و ادارات‌ در ساحل‌ راست‌ ...
  • اردکان | اَرْدَكان‌، شهر و شهرستانی‌ در استان‌ یزد. دربارۀ نام‌ اردكان‌ و سبب‌ نام‌گذاری‌ آن‌ روایتهای‌ گوناگونی‌ آمده‌ است‌، اما آنچه‌ به‌ نظر صحیح‌ می‌آید، این است كه‌ «ارد» را به‌ معنای‌ مقدس‌ و اردكان‌ را به‌ مفهوم‌ جایگاه‌ مقدس دانسته‌اند (جغرافیا...، 2/ 1361؛ سپهری‌، 1/ 3؛ نیز نك‍ : ه‍ د، اردستان‌).
  • ارس | اَرَس‌، رودی‌ است‌ كه‌ از تركیه‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و ضمن‌ گذر از مناطق‌ كوهستانی‌ آرارات‌ و مرز جمهوریهای‌ ارمنستان‌ و آذربایجان‌ با جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، به‌ دریای‌ خزر می‌ریزد.
  • ارزنجان | اَرْزَنْجان‌، استانی‌ در آناتولی‌ شرقی‌ در حوضۀ علیای‌ فرات‌ (قره‌سو، شاخۀ بزرگ فرات‌) در تركیه‌ كه‌ مركز آن‌ نیز شهری‌ به‌ همین‌ نام‌ است‌.
  • اردشیر بابکان، استان | اَرْدَشیرِ بابَكان‌، اُسْتانِ، نام‌ یكی‌ از تقسیمات‌ 12گانۀ سرزمین‌ «سواد» در عهد ساسانی‌ و اوایل‌ دورۀ اسلامی‌. این‌ استان‌ كه‌ به‌ نام‌ بنیان‌گذار سلسلۀ ساسانی‌، اردشیر بابكان‌ نامیده‌ می‌شده‌، در جنوب‌ بغداد و غرب‌ دجله‌ قرار داشته‌، و نخستین‌ «طسوج‌» و مركز آن‌ شهر بَهُرَ سیر (وه‌ اردشیر) بوده‌ است‌ (قدام...
  • ارسلان بن سلجوق | اَرْسَلانِ بْنِ سَلْجوق‌ (د ح‌ 422ق‌/ 1031م‌)، پسر ارشد سلجوق، نیای‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ و عموی‌ طغرل‌ بیك‌ و چغری‌ بیك‌ از بنیادگذاران دولت سلجوقی. مهم‌ترین‌ منبع‌ دربارۀ زندگانی‌ ارسلان‌ و آغاز كار سلجوقیان‌، كتاب‌ ملك‌نامه‌ است‌ كه‌ برای‌ الب‌ ارسلان‌ و احتمالاً در اوایل‌ فرمانروایی‌ او نوشته‌ شده‌ است‌ (برای‌...
  • اردل | اَرْدَل‌، شهر و شهرستانی‌ به‌ همین‌ نام‌ در استان‌ چهارمحال‌ و بختیاری‌. این‌ نام‌ در برخی‌ متون‌ ترجمه‌ شده‌ به‌ فارسی‌، سهواً به‌صورت‌ آردال‌ (كرزن‌، 2/ 362) و آردل‌ (دوراند، 70) آمده‌ است‌. شوارتس‌ احتمال‌ می‌دهد كه‌ این‌ نام‌ با اردوان‌ ارتباط داشته‌ باشد (ص‌ 660، حاشیۀ 12).
  • ارزوئیه | اُرْزوئیه‌، یكی از بخشهای‌ سه‌گانۀ شهرستان‌ بافت‌ در استان‌ كرمان‌. نام‌ این بخش‌ به‌ صورتهای‌ اُرزو (سایكس‌، 445، نیز 2/ 149)، غالباً اُرْزویه‌ (وزیری‌، جغرافیا...، 36؛ یزدی‌، 79؛ تاریخ‌ شاهی‌، 277؛ مشیزی‌، 266، 286؛ كیهان‌، 2/ 253، 254) و امروزه‌ ارزوئیه‌ نوشته‌ می‌شود.
  • ارساری | اِرْساری‌، یكی از قبیله‌های بزرگ‌ تركمن‌ كه‌ در منطقۀ وسیعی میان ساحل چپ آمودریا (جیحون‌) از بخارا تا بلخ‌ و افغانستان‌ پراكنده‌اند.
  • ارسلان ارغون | اَرْسَلانْ اَرْغون‌ (مق‍ 490ق‌/ 1097م‌)، پسر سلطان‌ الب‌ ارسلان‌ سلجوقی‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ ملكشاه‌ ادعای‌ سلطنت‌ كرد و مدتی‌ بر خراسان‌ به‌ استقلال‌ فرمان‌ راند.
  • اردل | اِرْدِل‌، منطقه‌ای‌ تاریخی‌ در غرب‌ رومانی‌ كه‌ در سده‌های‌ 10 و 11ق‌/ 16 و 17م‌ زیر نفوذ و سلطۀ دولت‌ عثمانی‌ بود. اردل‌ یا اردلستان (نعیما، 1/ 299؛ اولیاچلبی‌، 1/ 181) كه‌ به‌صورت‌ اردیل‌ نیز آمده‌، نامی‌ است‌ كه‌ اصل‌ آن‌ از واژۀ مجاری‌اردلی‌ .(IA,IV/ 293) ریشۀ واژۀ مجاری تركیبی‌ است‌ از دو واژۀ اِردو و اِ...
  • ارزن | اَرْزَن‌، شهر و منطقه‌ای‌ باستانی‌ در شرق‌ شبه‌جزیرۀ آناتولی‌. این شهر میان‌ سِعِرْد (سُعُرت‌) در شرق‌ و میافارقین‌ (مارتیروپولیس) در غرب‌ آن‌ واقع‌ بوده‌ است‌ («دائرةالمعارف‌...»، XV/ 353؛ EI1; IA, IV/ 337).
  • اردشیر خره | اَرْدَشیرْ خُرّه‌، نام‌ یكی‌ از تقسیمات‌ پنجگانۀ اداری‌ (كوره‌) فارس‌ در دورۀ ساسانی‌ و سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ (ابن‌خردادبه‌، 47؛ ابن‌ فقیه‌، 204؛ ابن‌حوقل‌، 2/ 264؛ برای‌ روایتهای‌ دیگر، نك‍ : مقدسی‌، مطهر، 3/ 77؛ مقدسی‌، محمد، 421؛ كولسینكف‌، 261).
  • اردن | اُرْدُن‌، رودی‌ در آسیای‌ غربی‌ كه‌ با وجود كوتاهی‌ و كم‌آبی‌، به‌ علل‌ تاریخی ازجمله‌ رودهای‌ مشهور جهان‌ است‌. اهمیت‌ امروزی این‌ رود در آن‌ است‌ كه‌ بخشهایی‌ از آن‌ مرز میان‌ كشورهای‌ اردن‌، فلسطین‌ و سوریه‌ را تشكیل‌ می‌دهد و فعالیت كشاورزی‌ آن‌ مناطق‌ به‌ این‌ رود بستگی‌ دارد (كلیر...، XIII/ 636). رود ار...
  • ارزروم | اَرْزِروم‌، نام‌ استانی‌ در شمال‌ شرق‌ تركیه‌ كه‌ مركز اداری‌ آن‌ نیز شهری به‌ همین‌ نام‌ است‌. این‌ منطقه‌ بخشی‌ از ارمنستان‌ بزرگ‌ بود و ارمنیان‌ آن‌ را كارین‌ می‌نامیدند كه‌ در برخی‌ مآخذ این‌ نام‌ به‌صورت كرنه و كارنوی نیز آمده‌ است‌ (خورنی‌، 201؛ یاقوت‌، بلدان‌، 1/ 206؛ پاولی‌، LIX/ 1924؛ IA, IV/ 341). د...
  • اردستان، مسجد جامع | اَرْدِسْتان‌، مَسْجِدِ جامِعِ، یكی‌ از مسجدهای‌ كهن‌ چهار ایوانی‌ بخش‌ مركزی‌ ایران‌. جامع اردستان‌ بخشی‌ از یك‌ مجموعۀ بزرگ‌ بناهای‌ عمومی‌، همچون‌ مسجد، مدرسه‌، حمام‌، حسینیه‌، آب‌انبار، كاروانسرا و بازارچه‌ است‌ كه‌ در مركز محلۀ «محال‌»، از مهم‌ترین محله‌های‌ اردستان واقع‌ است‌. این‌ مجموعه‌ در دوره‌های‌ م...
  • اردو، ادبیات | اُرْدو، اَدَبیاتِ، تاریخ‌ رشد و تطور ادبیات‌ اردو از لحاظ خصوصیات‌ لهجه‌ای‌ به‌ 3 حوزۀ جغرافیایی‌ تقسیم‌ می‌شود: پنجاب‌ و اطراف دهلی‌ در شمال‌ شبه‌ قاره‌، گجرات‌، و دكن‌ در نواحی‌ مركزی و جنوب‌. این‌ زبان‌ در آغاز در مراكز مذكور به‌ «هندوی‌»، «گُجری‌»، «دَكنی‌»، «برج‌ بهاشا» و غیره‌ موسوم‌ بوده‌ است‌ و زبانها...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: